یک روز به روی شانه بر میگردد...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۹ ساعت 1:24 PM توسط سین
|
این روزها . پسر زیادی ، روزی 5 بار مهمان هانی است ، هر روز هانی 12 بار آب می طلبد و هر روز دل و عقلم توسط دستانم ، با شمشیر و غلافش بازی می کنند . قیامت عین روز پیش چشمانم است که هنوز محشر به پا نشده دستی بر سینه ام می بینم و صدایی می شنوم : وقفوهم انهم مسولون ...