جایگاه ریاست جمهوری
بسم الله الرحمن الرحیم
جایگاه ریاست جمهوری
یا رساله ای در حکمت مطلقه عاقبت سرکنگبین صفرا فزود
الحمد لله الذی هدنا لحمده، و جعلنا من اهله، لنکون لاحسانه من الشاکرین و لیجزینا علی ذلک جزاء المحسنین
قبل از مقدمه
تا کمتر از دو هفته دیگر رو به رو خواهیم شد با مهم ترین میدان سیاسی کشور که حماسه ی ما را می طلبد و حماسه جز با بصیرت رخ نخواهد گرفت و بصیرت و جز با اندیشه پدید نمی آید و اندیشه جز با کسب اطلاع آغاز نخواهد شد. ملت آزموده ما، آماده آزمون بصیرت دیگری می شوند. اگر در دوره های قبل شناخت خط امام از غیر آن باید صورت می گرفت، امروز در کنار این، مردم باید فرد پایدارتر در خط امام را شناسایی کنند. بنا دارم، تا جایی که فهمم به من اجازه دهد، نکاتی را در مورد جایگاه ریاست جمهوری بیان نمایم.
جایگاه ریاست جمهوری، جایگاه دوم تصمیم گیری کشور و جایگاه اول مدیریتی اجرایی در نظام جمهوری اسلامی است.به تناسب اهمیت این مقام، جایگاه ریاست جمهوری فردی به فراخور خود را می طلبد.
مقدمه. چه مدیرانی می خواهند بر کرسی ریاست بنشینند؟
هر سازمان یا نهادی چه کوچک و چه بزرگ سه رده ی مدیریتی دارد. مدیریت عالی، مدیریت میانی و مدیریت عملیاتی. دولت به عنوان جامع ترین نهاد و سازمان، مستثنی از این رده ها نیست. ولی تفاوت دولت با نهاد های دیگر در آن است که مدیر ارشد آن مستقیما توسط مردم انتخاب می گردد. پر واضح است که در انتخاب این مدیر ارشد، مردم باید رده های مدیریت را بشناسد و مبادا آن ها را جابه جا بگیرند.
مدیر عملیاتی، مسئول به سرانجام رساندن مسئولیت های خود و پروژه هاست. مدیر میانه وظیفه تحلیل داده ها و آماده سازی آن را دارد تا در اختیار مدیر ارشد برای تصمیم گیری قرار دهد. شما مصداق های این مدیران را در جامعه می توانید پیدا کنید. مدیر ارشد تشابه زیادی با مدیر عملیاتی دارد.در واقع کسی که تجربه مدیریت عملیاتی یا میانی را داشته می تواند مدیر ارشد نیز بشود، اما، تمایزاتی اساسی و مهم بین مدیر عملیاتی و مدیر ارشد هست، که نباید به راحتی از آن عبور کرد...
یک. چه مدیری باید بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند؟
باید توجه داشت، مدیر عملیاتی بر اساس ضوابط از پیش تعیین شده عمل می کند، اما مدیر ارشد باید ضابطه بنویسد و بتواند ضابطه تعیین کند. مدیر عملیاتی نگاهی خردنگر دارد و همین است که می تواند وی را یاری کند تا پروژه را به پایان برساند ، اما جایگاه ریاست جموری نیازمند میدیر کل نگر است که همه جوانب کار ار از همه مناظر ببیند، بسنجد و تصمیم بگیرد . مدیر عملیاتی تمایلات آنی را می بیند، در حالی که مدیر ارشد مصلحت آتی را. مدیر عملیاتی با بحران سرو کار ندارد، اما مدیر ارشد، خصوصا در جایگاه عظیم ریاست جمهوری، باید بتواند در شرایط بحرانی در کمترین زمان دقیق ترین تصمیم را بگیرد.
توجه داشته باشید، مدیران ارشد برای مشکلات به دنبال راه حل های دائمی اند، می
دانند که در جایگاه مدیریت کلان، برای مشکلات راه حل های ساده ای وجود ندارد، و
اصلاح سریع فرایند ها و مشکلات امکان پذیر نیست. مدیران ارشد در شرایط مختلف با
سوالاتی رو به رو می شوند که پاسخ آماده ای در دسترس نیست، و هیچ چیز حاضر و آماده
ای برای تضمین موفقیت وجود ندارد.
دو. چه مدیرانی در این سال ها بر کرسی ریاست نشستند؟
مردم در این سال ها تماما با مدیرانی رو به رو بودند که همه جایگاه ها را مدیریت عملیاتی می پنداشتند و صرف این که قوه مجریه با اجرا در یک خانواده اند، پس مدیریتی عملیاتی می خواهد و عملکردی عملیاتی. در حالی که هر نهادی به نوبه خود، همین رده ها را در خود دارد، و نمی توان جایگاه آن ها را عوض کرد.
در همه ی این سال ها مدیرانی می شناسیم، که در عین دلسوزی و پایبندی شان به انقلاب و اسلام، به دلیل عدم داشتن ویژگی های کافی و لازم، ضررهایی جبران ناپذیر به کشور تحمیل کرده اند.
عدم داشتن دید ترکیبی در تصمیم گیری ها، ناتوانی در تصمیم گیری درست تر در شرایط بحرانی، عدم توجه به اولویت ها، پرداختن به راه حل های موقت به جای راه حل های دائمی، بی اعتنایی به مشورت به متخصصین و غیره و غیره، همه و همه موجب شده است، در مسائل مختلف، در کنار تلاش های شبانه روزی و دلسوزی هایشان، یا با عدم موفقیت کامل مواجه شوند، یا از آن بدتر، موفقیت های موقتی حاصل می شود که ضررش را نسل های بعدی خواهند دید.
تلاش در جلب نظر مردمبه جای پرداختن به اولویت ها، فاصله گرفتن از گفتمان امام
، تکبر در تصمیم گیری، دوری از شکیبایی، عوامل دیگری نیز بوده اند که بعضا اگر در
حوزه ای مسیر حرکت درست بوده هم، تغییر کرده است.
سه. عاقبت کارهای مدیرانی که در این سالها برکرسی های ریاست نشستند چه بود؟
لازم می دانم برای روشن شدن بحث دو مثال مطرح نمایم:
الف) کشاورزی آذربایجان
در سالهای سازندگی کشاورزی آذر بایجان دومین تولید کننده محصولات کشاورزی در
منطقه بود. به همت مسئولین و مردم در آن دوران تلاش های زیادی در این زمینه انجام
گرفت و با احداث سد های متعدد در مسیر 14 رودخانه منتهی به دریاچه ارومیه، و توزیع
آب به زمین های کشاورزی، کشاورزان به توفیقات بسیاری در کشاورزی رسیدند.
این کشاورزی، امروز رو به نابودی است. کارشناسان کشاورزی و جغرافیا، پیش بینی مهاجرت گسترده آذری ها را می کنند. دلیل؟ احداث سریع و با روحیه خوب جهادی، چون با دید ترکیبی و مشورت متخصصین همراه نبوده است، و تصمیم گیرنده ها به فکر را ه حل های سریع برای رونق کشاورزی بودند، موجب شده است تا امروز، دریاچه ارومیه به خشکی گراید. مگر چه میشود؟ دریاچه ارومیه که به دلیل ارتفاع خود از سطح دریا، هنگام وزش باد های مدیترانه ای، رطوبت منطقه را تعدیل می کرد، امروز به دلیل بالارفتن غلظت نمک آن، ورود توده های هوای مدیترانه ای، موجب نابودی زمین های کشاورزی شده و آن ها را در آینده ای نزدیک به شوره زار تبدیل می کند. که این یعنی مهاجرت کشاورزان و از بین رفتن فرصت ها و ظرفیت های کشاورزی.
بحث احداث سد ها و رونق کشاورزی آن زمان، تحسین مردم و مسئولین را در همان زمان برانگیخت، اما امروز میبینیم که در واقع تیشه به ریشه کشاورزی آذربایجان زده شده است، و ما امروز این را حس می کنیم. باز هم عدم داشتن دید ترکیبی، و تصمیم گیری غیر تخصصی. (گرچه همین امروز هم شاهدیم هنوز از تکنوکراسی دهه هفتاد تقدیر می شود.)
ب) ترافیک شهر تهران
مسئله ترافیک شهر تهران، مسئله ای است که حدود دو تا هشت سال روی آن فکر می شود و معضلی برای شهروندان تهرانی است. تمامی شهردار های خدوم و محترم تهران در این سال ها با صرف هزینه های قابل توجه، تمام تلاش خود را متمرکز بر احداث اتوبان ها ، چهار راه ها، پل ها و ... کرده اند. خصوصا در چند سال اخیر که تصمیم بر دو طبقه کردن یکی از اتوبان های پرترافیک گرفته اند. آیا راه حل نهایی ترافیک تهران این است؟ در حالی که 70% تولیدات دو کارخانه بزرگ خودروسازی ایران وارد این شهر می شود؟
تحلیل جالب یک کارشناس ترافیک این است :«اتوبان های اضافه، ماشین اضافه به
همراه دارد» ساخت اتوبان مردم را ناخودآگاه ترغیب می کند تا بیش تر از وسائل نقلیه
شخصی استفاده کنند و باز سر دو سال، دوباره آن اتوبان، چهار راه، پل، طبقه دوم
و.... پر می شود. لابد هم راه حل آن اتوبان های موازی با آن، تونل از زیر آن
اتوبان یا طبقات سوم وچهارم است! جدای از این که افزایش ماشین ها یعنی افزایش
آلودگی و خود مفصل بخوان از این مجمل.
هزینه گزاف، که نه مشکل را حل کرده، که مشکل هم آفریده، و تنها قشر خاصی قرار است بهره ببرند.
بی خردی و کم عقلی است اگر تلاش های خوب مسئولان شهرداری و شورای شهر تهران در افزایش وسایل نقلیه عمومی را نبینیم. ولی اگر تمرکز هزینه ها، روی فرهنگ سازی و سهل کردن استفاده ی از وسایل نقلیه می شد، حتما توفیق عظیمی می یافتند.
نتیجه. عاقبت سرکنگبین صفرا فزود
برما لازم است تا مردم را آگاه کنیم از انتخابشان. چند روز پیش در برنامه «بی
تعارف» شبکه خبر، کارشناس اقتصاد در مورد طرح های اقتصادی نامزد های ریاست جمهوری
این گونه صحبت می کرد:« این افراد که معتقدبه راه حل های سریع و مدت دار هستند،
عاقبت این طرح هایشان معلوم است. اگر ما اقتصاددانان برای مردم بگوییم که اثرات
این طرح ها که ده سال بعد معلوم خواهد شد چیست، حتی یک نفر هم به آن شخص رای نمی
دهد!»
بحث من این است،چرا عاقبت سرکنگبین صفرا می افزاید و روغن بادام خشکی می نماید؟
این روزها . پسر زیادی ، روزی 5 بار مهمان هانی است ، هر روز هانی 12 بار آب می طلبد و هر روز دل و عقلم توسط دستانم ، با شمشیر و غلافش بازی می کنند . قیامت عین روز پیش چشمانم است که هنوز محشر به پا نشده دستی بر سینه ام می بینم و صدایی می شنوم : وقفوهم انهم مسولون ...