گل افشان خون | به یاد شهید همیشه زنده... احمدی روشن
بلندا سرما که گر غرق خونش 

ببینی ، نبینی تو هرگز زبونش
کزین سرنگونی نشد سرنگونش
فزون تر بود شاخ و برگ فزونش
در ایینه ی آسمان واژگونش
زهی مرد و آن عهد و آن آزمونش
دریغا ندانست کس چند و چونش
ز مجنون سبق برده صیت جنونش
سحرگاه لبخند خورشید گونش
نگر تا نپیچی سر از رهنمونش
بیا تا ببینی گل افشان خونش
راستش نمی خواستم برگردم ولی حیفم اومد این رو برای دانشمند شهیدمون نذارم.... خوش به حالش!
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۰/۲۱ ساعت 11:32 AM توسط سین
|
این روزها . پسر زیادی ، روزی 5 بار مهمان هانی است ، هر روز هانی 12 بار آب می طلبد و هر روز دل و عقلم توسط دستانم ، با شمشیر و غلافش بازی می کنند . قیامت عین روز پیش چشمانم است که هنوز محشر به پا نشده دستی بر سینه ام می بینم و صدایی می شنوم : وقفوهم انهم مسولون ...