طرف تو نماز جمعه، کنار من نشسته بود، تریپ شصت-شصت و پنج سال، می گفت قبل از انتخابات هی جو انداختن که جلیلی بیاد از احمدی نژاد هم بدتره، بهش رای ندین، ما هم گوش کردیم ! الان دوباره جو انداختن که روحانی که بیاد، هاشمی هم میاد، اگه اینو می دونستم، حاضر بودم به جلیلی رای بدم تا فقط هاشمی نیاد...
من: O-o
او : :(

ما و شما: :|

 ***

خلاصه با هم صحبت می کردیم، متوجه شد بنده با جلیلی بوده ام!

گفت: درست بود دیگه، که می گفتن جلیلی می خواد تماما مثل احمدی نژادبره جلو...

گفتم: جلیلی می خواست حرف آقا رو اجرا کنه، نقاط قوت این دولت را داشته باشه، نقاط ضعفش رو نداشته باشه...

گفت:کاش جلیلی به صراحت اینو می گفت تو همین برنامه ها و اینا.

گفتم: از اینم صریح تر گفت، جدی تر از اینا هم بیانش کرد...

بنده خدا رفت تو فکر. زیر لب با خودش یه چیزایی

می گفت و زیر دندون پشیمونی می جویید، و داد میزد -صورتش رو می گم- که نگرانی برش مستولی شده... (!)

نماز جمعه رو خوندیم قبل از نماز عصر دوباره برگشت، و باز با همون ته لهجه گرم آذریش گفت: سوالمو درست پرسیدم دیگه؟! یعنی اگه می اومد جلیلی نمی خواست عین احمدی نژاد باشه.. منظورم اینه که این جوی که انداختن آخر انتخابات ... پس حالا که روحانی اومده...

جواب منم لبخند بود و همین !

بعد گفت: خوب مثلا همین آقایان، چرا پس باهم ائتلاف نمی کردند.مثلا نمی شد با آقای ولایتی یا آقای قالیباف اینا همه یکی بشن...

گفتم: ائتلاف موقعی معنا داره که نظراتشون یکی باشه... الان فرق آقای ولایتی با روحانی چیست؟

دوباره رفت تو آمپاس، اونم نه آمپاس، آمپاس شدید.

در حالی که فکر می کرد، گفت: خوب آقای روحانی در برابر بیگانه ها... استکبار، اینا یه کم شل بود ولی... (کمی مکث کرد/ تایید کرد حرفمو...

باز رفت تو فکر و گویی تمام جو های علیه جلیلی و جو آمدن هاشمی و نقاط قوت و ضعف احمدی نژاد و کوهی از

مشکلات الان و آیندش جلوش رژه می رفتن...

پ ن: اگر می پرسید چرا پس با قالیباف -که باهم رفیقن- ائتلاف نکرد، بازم می گفتم: فرق روحانی با قالیباف چیه اون وقت؟ (هرچند با جلیلی رفیق است و هردو برای هم احترام قائلن...) ولی نپرسید دیگه!!!!